نویسندگان: دکتر غلامحسین شریفی ولدانی، میلاد شمعی




 

چکیده

ادبیّات پرآوازه پایداری در طول تاریخ و تبار ملّت ها، همواره عرصه اعتبار و ایثار نام آوران و صحنه سلحشوری ها، شورآفرینی ها و از جان گذشتگی های دلاوران بوده است. برخی از شاعران این عرصه، سهم بسزایی در روند تصویرآفرینی های زیبا و خیال انگیزی های پویا داشته اند و با دریافت های نهانگرایانه و نوآفرینی های نکته بینانه خود، کلام های جاندار و پیام های ماندگاری را به یادگار گذاشته اند. یکی از رویدادهای شگفت انگیز و پر اُفت و خیز روزگار ما، دوران جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدّس است. شماری از شاعران به نوبه خود با شعرسرایی و روایت پردازی رویدادهای جنگ، به دفاع از ماهیّت شرافتمندانه و سلحشورانه آن پرداخته اند و سهم خود را بدین گونه ایفا کرده اند. آنچه در این شعر به چشم می خورد، مجموعه واژگان، تصاویر، تلمیحات، نمادها و سازه های خاص و مشّخصی است که در تصویرپردازی شاعران دخیل بوده است. در این گفتار برآنیم تا با نگرشی نو، صورت های خیالی شعر پایداری را بر اساس نقد ادبی جدید، مطابق روش «ژیلبر دوران» تجزیه و تحلیل کنیم و روند کلی خلّاقیت، فردیّت، ماهیّت، حقیقت و اصالت این تصاویر را نشان دهیم و خاستگاه و گذرگاه آنها را مشخص سازیم.

واژگان کلیدی

شعر پایداری، صور خیال، تصاویر دوقطبی، ژیلبر دوران، رژیم روزانه تخیّلات.

1-مقدّمه

ادبیات آیینه ای است تمام نما که تحوّلات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی هر دوره تاریخی در آن منعکس می شود. یکی از این دوره های پُر افت و خیز تاریخی، دوران جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس ملت ایران در برابر دشمنان است. شاعران به عنوان سردمداران هنر و ادبیات، با سرودن شعر و مضمون سازی و تصویرآفرینی، رسالت اخلاقی-اجتماعی-فرهنگی خود را در حمایت از ایثارگران و عداوت با دشمنان ایفا کردند و جانبازی، آزادگی، سلحشوری و شهادت طلبی غیورمردان را به تصویر کشیدند. همچنین به توصیف جدی ترین جنبه های جنگ (شهادت طلبی، دلتنگی، آزادی خواهی، حق جویی، مبارزه طلبی، ویرانی، بی پناهی و آوارگی) پرداختند. از آنجا که خیال، عنصر اصلی شعر به شمار می رود و واسطه انتقال تجربه های حسّی به تجربه های عاطفی است، هر شاعری در صدد آن است تا با ارائه تصاویری جاندار و مایه ور، کلامش را شورآفرین و لذت بخش سازد. «صور خیال در واقع، نمودهای گوناگون تخیّل است که شامل مباحثی از قبیل تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه و هر یک از شاخه ها و انواع آن می گردد.»(پورنامداریان: 1375: 23). در همین راستا، شاعران پایداری نیز به بازآفرینی وقایع جنگ پرداختند و بر آن شدند تا با مدد از صورت های خیالی، احساس درونی خود را در قالب اشیاء و کلمات بریزند و درنهایت، بین جهان درونی و جهان بیرونی خود پیوندی برقرار سازند. بیشتر این شاعران با تأثیرپذیری از شعر سنتی (کلاسیک) ایران به اِحیای صور خیال آن در اشعارشان پرداختند و رشادت ها، شهامت ها و شهادت های ایرانیان را با توصیفات شاعرانه خود به تصویر کشیدند.
در این گفتار، به علت ارزش و اهمیت تصویرسازی در شعر، برآن شدیم تا با جستار در ساختار صور خیال شعر شاعران برجسته جنگ، مانند قیصر امین پور، سید حسن حسینی، عباس کی منش «مشفق کاشانی»، غلامرضا قدسی، محمود شاهرخی، سپیده کاشانی، علیرضا قزوه، مهرداد اوستا و طاهره صفارزاده، نگرش و انگیزش آنها را در زبان شعر نشان دهیم و نظام های مشترک فکری و خیالی و عاطفی آنها را تجزیه و تحلیل کنیم. به علاوه، بررسی صور خیال در شعر شاعران جنگ، سبک، ارزش هنری، میزان نوآوری، تفسیر بی منطقی، تعبیرپذیری و برجسته سازی زبان یک اثر را نیز نشان می دهد و نظام های دیگر علوم انسانی را از قبیل جامعه شناسی، انسان شناسی، روان شناسی و علوم وابسته به آن را نیز تبیین و احساسات را تهییج می کند و اغراق و بیان غیرمستقیم را در سطح زبان جاری می سازد. جهان تصویرسازی و خیال پردازی، عرصه پهناور و بی کرانی را در ذهنیّت شاعران ایجاد می کند و موجب خلاقیّت، بیداری، تجلّی هنری و کشف و شهود می شود. چنان که گفته اند: «تصویر هم فرزند نگرش و عاطفه است و هم وظیفه مجسّم ساختن محتوای عاطفی و احساسی و فکری تجربه شاعران را بر دوش می کشد... کشف تصویرهای بنیادین آثار هنرمند و ترسیم خوشه های تصویری، کلید ورود به جهان درون هنرمند را در دستان ما می گذارد.»(فتوحی، 1386: 80) «در قدیم، تصاویر در چهار مقوله مجاز و تشبیه و استعاره و کنایه محدود می شد اما امروزه تصویرهای دیگری هم در علم بیان مطرح است؛ از قبیل اسطوره، سمبل، آرکی تایپ»(شمیسا، 1381: 21) همچنین اغراق، حس آمیزی و تناقض را نیز باید به این موارد اضافه کرد.
یکی از روش هایی که امروزه در نقد جدید برای تحلیل متون به کار می رود، استفاده از آراء نظریه پردازانی است که مبانی آن را به صورت مشخص ارائه کرده اند. یکی از کسانی که در زمینه نقد ادبی و به ویژه تخیّلات ادبی پیشرو بوده، «ژیلبر دوران»(gilbert durand) است(1). وی فیلسوفی است که بخش بزرگی از فعالیت های خود را به موضوعاتی نظیر اسطوره شناسی، نمادشناسی، خیال پردازی، مرگ اندیشی و کنترل زمان اختصاص داده و شاگرد پژوهشگرانی چون گاستون باشلار (gastone bachlard)(2)، هانری کُربن (henry corbin)(3) و کارل گوستاو یونگ (carl gustav jung)(4) بوده و فعالیت های خود را -در مرکزی که برای پژوهش در باب خیال، تأسیس کرده بود، انجام داده است. «ژیلبر دوران» در یکی از نظریّه های خود با عنوان «رژیم روزانه تخیّلات و رژیم شبانه تخیّلات»، به تحلیل کارکردهای تصویری و تخیّلی هنرمندان پرداخته است. ابتدا به معرفی نظریه «ژیلبر دوران» می پردازیم و سپس با تکیه بر شیوه وی، گونه های خیالی خوشه های تصویری شعر جنگ را تحلیل و تفسیر می کنیم.

2- الگوی ساختاری «ژیلبر دوران»

نظریه «ژیلبر دوران» بر مثلث اسطوره شناسی، مردم شناسی و تخیّلات استوار است. وی در کتاب «ساختارهای مردم شناسی تخیّلات» با تأکید بر مفهوم «زمان» و ارتباط آن با مرگ، به این نتیجه می رسد که بین زمان و مرگ رابطه ای ناگسستنی و متقابل وجود دارد؛ بدین ترتیب که انسان در دوران پیری، رابطه اش با زمان دشمنانه و کینه جویانه (حس مغلوب) است. «ژیلبر دوران» با تأکید بر نظر اسطوره شناسان اثبات می کند که زمان در نزد انسان های نخستین موقعیّتی منفی تلقی می شده و انسان همواره برای مبارزه با زمان، آثاری علیه زوال و مرگ آفریده است. «درواقع شورش علیه مرگ از یک طرف و کنترل زمان از طرف دیگر، هر دو پشت و روی یک سکّه هستند. بر همین اساس در کتاب «ساختارهای مردم شناسی تخیّلات» تصاویر به دو مجموعه بزرگ به نام «منظومه روزانه تخیّلات» و «منظومه شبانه تخیّلات» تقسیم می شود. در پشت این تصاویر ترسناک و غیرترسناک، موضوع زمان نهفته است.» (عباسی، 1380: 81) «ژیلبر دوران» مجموعه تصاویر تخیّلی خلّاق را که در ذهن انسان پدید می آید، به دو دسته تحت عنوان «منظومه روزانه تخیّلات» و «منظومه شبانه تخیّلات» تقسیم می کند. (5) «منظومه روزانه تخیّلات» و «منظومه شبانه تخیّلات» تقسیم می کند. (5) «منظومه روزانه تخیّلات» منظومه ای است دیالکتیکی، دارای قطب های متضاد که شامل تصاویر ترسناک (ارزش گذاری منفی) و غیرترسناک (ارزش گذاری مثبت) است؛ به عنوان مثال، هستی در مقابل نیستی و نور مقابل تاریکی است. ساختارهای «منظومه روزانه تخیّلات» با ارزش گذاری منفی، خود به سه دسته ریخت های سقوطی، تاریکی، حیوانی تقسیم می شود. ساختارهای «منظومه روزانه تخیّلات» با ارزش گذاری مثبت نیز به سه دسته تحت عنوان های: ریخت های عروجی، تماشایی، جداکننده طبقه بندی می شود. در حقیقت ترس از زمان، صورت های منفی (سقوطی، تاریکی، حیوانی) را شکل می دهد و غلبه بر ترس از زمان، صورت های مثبت (عروجی، تماشایی، جداکننده) را پدید می آورد. نکته آخر اینکه صورت های مثبت و منفی، هر کدام به صورت مستقل، حالت زنجیره مانند، پیوسته و هم شکل دارند و مجموعه منسجمی را ایجاد می کنند.
«منظومه تخیّلات شبانه» برخلاف «منظومه تخیّلات روزانه»-که حالت دو قطبی و دیالکتیکی داشت-حالت ترکیبی دارد، دو قطب به جای آنکه مقابل همدیگر قرار بگیرند، در دل یکدیگر جای می گیرند؛ به عنوان مثال، هستی در دل نیستی و یا نور در دل تاریکی قرار دارد و یا بالعکس. در این گروه از تصاویر، حالت اعتدالی ترس از زمان مشاهده می شود و ترس موجود در آن تعدیل شده است.(نمودار شماره 1)(6)
نمودار شماره 1
(نمودار منظومه روزانه تخیّلات)
به نظر می رسد که از مجموعه الگوی پیشنهادی «ژیلبر دوران» مبنی بر ساختارهای تخیّلات، می توان «منظومه روزانه تخیّلات» او را بر روی شعر شاعران جنگ پیاده کرد. شعر جنگ به دلیل ماهیّت ذاتی همه جنگ ها و قطب های متضاد نهفته در آنها از قبیل جنگ حق و باطل، جدال نور و ظلمت و جلوه گری پیروزی و شکست، از این قابلیّت برخوردار است. در شعر جنگ، تصویرهای دو قطبی یا متضاد (مثبت و منفی) مهم ترین کارکرد را دارند و ساختمان شعر بر اساس این نوع تصاویر ساخته و پرداخته شده است. مراد از تصاویر دو قطبی، تصاویری است که یا دارای بار عاطفی و احساسی مثبت است و یا حقیقت و حالتی منفی دارد. این نوع تصاویر نقطه مقابل یکدیگرند و دائماً در سفر کلمات به دنیای شعر، یاری رسان شاعرانند. شاعران جنگ بیش از دیگران، این قابلیّت را در شعرشان راه داده اند و بدین وسیله، جهان جنگ را در عالم واقعی، به جهان تصویر در دنیای شاعری وارد کرده اند. تصاویر مثبت، موج مثبت دارد و امیدوارکننده، آرامش جوینده و فرابَرنده است. در مقابل، تصایر منفی، موج منفی دارد و ناامیدکننده، فتنه جوینده و فروبرنده است.(رک نمودار شماره 2)
نمودار شماره 2
(نمودار ماهیّت قطب ها)

ماهیت قطب مثبت

ماهیت قطب منفی

مقدس و پاک هستند

نامقدس و ناپاک هستند

اغلب روشن هستند

اغلب تاریک هستند

امیدوار کننده اند

ناامیدی را القا می کنند

موج مثبت دارند

موج منفی دارند

محبوب هستند

منفور هستند

آرامش و وفاق را القا می کنند

وحشت و نفاق را القا می کنند

فرابَرنده هستند

فروبَرنده هستند

صلح جوی و آزادی خواه هستند

فتنه ساز و خانمان برانداز هستند


این نوع تصاویر در اغلب صورت های بیانی (تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز) و برخی آرایه های ادبی شعر جنگ به خوبی نمایان شده است. همچنین در واژگان و تلمیحات شعری نیز بازتاب داشته است. بدین ترتیب، «هر یک از صور خیال، جداگانه، یا در ترکیب، گزارشگر حالتی یا نسبت و صفتی است که از رهگذر بیان شاعر به گونه تصویری، گاه روشن و زمانی پیچیده، ارائه می شود. مجموعه این تصویرهای حاصل از انواع خیال، در دیوان هر شاعری، کم و بیش گزارشگر لحظه هایی است که با درون و جهان درونی او سرو کار دارد.»(شفیعی کدکنی، 1378: 250) به عنوان مثال، شاعران جنگ واژگانی چون حق، عدالت، بهشت، داد و اتّحاد را در یک سو (قطب مثبت) و واژگانی چون باطل، عداوت، جهنم، بیداد و نفاق را در سویی دیگر (قطب منفی) قرار می دهند و یا ترکیباتی مانند نیل حقیقت، صبح آزادی، زنجیر وحدت و گُل فتح را در برابر ترکیباتی چون باران کینه، طوفان مرگ، منجنیق فتنه و دیو استعمار قرار می دهند.
«ژیلبر دوران» تصاویری را که از رهگذر قطب منفی «منظومه روزانه تخیّلات» نام گذاری کرده، به سه ریخت سقوطی، تاریکی و حیوانی دسته بندی کرده است. تمام این موارد در یک نقطه همسان و هم شکل یعنی ایجاد حس ترس، مشترکند و با این تفاوت که درجه و اندازه این حس متفاوتند و در افراد مختلف، تأثیرات گوناگون دارند و در نهایت اینکه هر سه ریخت به صورت خوشه ای عمل می کنند و به یکدیگر پیوسته اند. رنگ ها نقش مهمی در ترس آفرینی دارند و معمولاً در منظومه روزانه، تأثیرگذارترین رنگ ها، قرمز یا سیاه به شمار می روند. گاهی نیز رنگ ها نه به صورت مستقیم بلکه از طریق موصوفشان جلوه گری می کنند؛ مثلاً کلمه «خون» یا «سیاهچال» به ترتیب تصاویر رنگی قرمز و سیاه را در ذهن انسان تداعی می کنند.
در مقابل، «ژیلبر دوران» تصاویری را که از رهگذر قطب مثبتِ «منظومه روزانه تخیّلات» نام گذاری کرده، به سه ریخت عروجی، تماشایی و جداکننده دسته بندی کرده است. نقطه همسان و هم شکل این ریخت ها، غلبه بر حس ترس با ساختارهای گوناگون است و به مانند قطب های منفی پیوسته و خوشه ای عمل می کنند. غلبه رنگ های موجود در این تصاویر با رنگ های آبی و سبز و سفید است که گاهی از طریق موصوفشان جلوه گری می کنند؛ مثلاً کلمه درخت یا آسمان یا نور در بیشتر موارد به ترتیب تصاویر رنگیِ سبز و آبی و سفید را در ذهن تداعی می کنند.

3- تصویرآفرینی در ریخت های سقوطی و عروجی

مراد از تصاویر سقوطی، تصاویری است که افتادن از بلندی یا نقطه اوج به حضیض را نشان می دهد. این ریخت از قطب روزانه در شعر جنگ، از طریق واژگانی مانند بمباران، سقوط، انفجار، آوار، شلیک، دره، تابوت، دوزخ، شکست، جهنم، طوفان و یا افعال و عباراتی چون به خاک نشستن، فرو نشستن، در گل فرو رفتن، در هم شکستن، بر باد رفتن، در غم ریشه گرفتن، سر به زانوی غم نهادن، بر خون نشستن، شکسته پشت شدن، خون بر خاک ریختن به زبان شعر تزریق می شود. «تخیّل سقوط حتماً به این صورت نیست که کسی از آسمان بیفتد. تخیّل سقوط یعنی اینکه نویسنده یا انسان، حس سقوط را داشته باشد؛ مثلاً سرگیجه یا سردرد، حس سقوط را ایجاد می کند.»(عباسی، 1380: 83) در برخی موارد هم ابیات پیوسته قصیده یا غزل، چگونگی این سقوط را در هر بیت به تصویر می کشند. نمونه های زیر حالات سقوط را به زیبایی نشان می دهند:
در سوگ آبادان، چو جان من نشیند
سیلاب خون از دیده بر دامن نشیند
هر روز و شب طوفان مرگ از آتش و دود
بر جان مظلومان ز مرد و زن نشیند
بر پیکر رنجور شهر از کینه خصم
بارانی از خمپاره و آهن نشیند
(شعر جنگ، کی منش 1362: 158)
نگار من غم گل های باغ کشت مرا
جگر درید به ماتم شکست پشت مرا
(شعر جنگ، معلم، 1362: 187)
آن یار بی قرار/آرام در حضور خدا آسود/هر چند سرخ سرخ به خاک افتاد/اما این ابتدای سبزی او بود.(امین پور، 1388: 381)
در مقابلِ صورت های سقوطی، ریخت های عروجی وجود دارد. مراد از ریخت های عروجی، تصاویری است که از حضیض به اوج رسیدن را به خوبی نشان می دهد و از طریق واژگانی چون فتح، معراج، پرواز، نماز، دعا، بهشت، شهاب، عقاب، کبوتر و یا افعال و عباراتی چون پریدن، صعود کردن، به اوج رسیدن، پرواز کردن، از خاک دل کندن، فاتح شدن، بار سفر بستن، زنجیر از پای گسستن، رایت برافراشتن، در زبان شعر وارد می شود. نمونه های زیر حالات صعود را به زیبایی نشان می دهند:
از زیر چرخ تانک/پرواز کرد و یک ستاره دنباله دار شد/دیدم که مرتضی/در خلوت خدا/خورشیدوار رفت/من با دو چشم خویش/دیدم که دیده بان جبهه ها، دو بال سبز/پرواز کرد و رفت/تا بی کران عشق/تا خلوت خدا...
(عبدالملکیان، 1366: 97)
میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم
من در عروجی جاودان از حد فزون رقصیده ام
(مردانی، 1364: 10)
دلا دیدی آن عاشقان را؟/جهانی رهایی در آوازشان بود/و در بند حتّی/قفس شرمگین از شکوفایی شوق و پروازشان بود/پیام آورانی که در قتلگاه ترنّم/سرودن-علی رغم زنجیر-اعجازشان بود.(حسینی، 1368: 74)
آغاز فراگیر تر از عرصه خورشید
پرواز فرارفته تر از چرخ اثیرند
چون حمزه و عبّاس به معراج شهادت
با خلق عظیم آمده در فوز کبیرند
(اوستا، 1369: 133)

4- تصویرآفرینی در ریخت های تاریکی و تماشایی

منظور از ریخت های تاریکی، صورت هایی است که حالات بیمناکی را از طریق توصیف یا توضیح فضای تاریک و یا سازه های وابسته به تاریکی القا می کند. واژگانی نظیر شب، خفّاش، طوفان، دیو، گور، عزا، سیاهچال، سیل، دشمن، چرک، کفر، غم، غربت، دود، چرکاب و افعال و عباراتی مانند به خاک سیاه نشستن، در خون شناور شدن، سر به زانوی غم نهادن، دودمان بر باد دادن، این ریخت را به خوبی ترسیم می کنند. نکته جالب توجّه آن است که خون اگرچه قرمز است، در جایی که رعب و هراس ایجاد می کند، رنگ تیرگی و تاریکی به خود می گیرد. «در واقع خون در بین نمادهای ریخت تاریکی و ریخت سقوطی و یکی از نمادهای سقوط تخیّلی است.»(عباسی، 1380: 83)
نمونه های زیر حالات تاریکی و سیاهی را به خوبی نشان می دهند:
خفّاش های وحشی دشمن/حتّی ز نور روزنه بیزارند/باید تمام پنجره ها را با نور کم بپوشانیم/اینجا/دیوار هم/دیگر پناه و پشت کسی نیست/کاین گور دیگری است که استاده است در انتظار شب/دیگر ستارگان را/حتّی هیچ اعتماد نیست/شاید ستاره های ثابت و سیار/شبگردهای دشمن ما باشند.
(شعر جنگ، امین پور، 1362: 32)
ریخت های تماشایی، ریخت هایی هستند که به نوعی صورت و تصویری از نور و روشنایی را به همراه داشته باشند. واژگانی چون خورشید، فلق، شفق، نور، آسمان، مهتاب یا ترکیباتی چون صبح ظفر، کشتی، فتح، فروغ نصرت و میلاد خورشید:
نوشیدن نور ناب کاری است شگفت
این پرسش را جواب کاری است شگفت
تو گونه یک شهید را بوسیده ای؟
بوسیدن آفتاب کاری است شگفت
(امین پور، 1388: 430)
خود را چو ز نسل نور می نامیدند
رفتند و به کوی دوست آرامیدند
سیراب شدند، زانکه در اوج عطش
آن حادثه را به شوق آشامیدند
(امین پور، 1388: 437)
بذر شقایق همه جا کاشتند
رایت صبح ظفر افراشتند
چشم گشا ابرهه در گِل نشست
نور فلق، ظلمت باطل شکست
بس که بر این خاک شقایق دمید
صبح زد از مشرق خون شهید
(شعر جنگ، کاشانی، 1362: 149)
با لشگریان نور خورشید
بر کشور شب زند شبیخون
بر پای سپاه صبح ریزند
در شهر شفق شکوفه خون
(شعر جنگ، مردانی، 1362: 183)
با ذوالجناح نور تا معراج راندند
تا وعده گاه عشق تا حلّاج راندند
(حسینی، 1385: 38)

5- تصویرآفرینی در ریخت های حیوانی و جدایی کننده

ریخت های حیوانی، ریخت های پرجنب و جوش و غرّش، حمله بَرنده و تازنده هستند و با تحریک و تحرّک خود، انسان را هراسان می کنند. تمام حیوانات یا موجوداتی که ترس و وحشت در دل انسان ایجاد می کنند از قبیل روباه، گرگ، افعی، عقرب، کرکس، کفتار، گراز، لاشخور، اژدها، دیو و یا فعل های وابسته به ماهیّت این تصاویر، مانند دریدن، بلعیدن، غرّیدن و جنگیدن، در این دسته جای می گیرند. موارد زیر نمونه هایی از این گونه تصاویرند:
مفلوک عبدی از نژاد دیو ساران
وامانده پسوندی ز اردوی تتاران
خونخواره ای، پستی، پلیدی، بد نهادی
عقرب زبانی، مارطبعی، گرگ زادی
(شعر جنگ، سبزواری، 1362: 86)
کمان صاعقه چون اژدها گشوده دهان
کمند حادثه پیچان چو افعی تندر
یکی به حمله شتابنده سوی خاک جنوب
یکی کشید زبان گرد غرب زد چنبر
(شعر جنگ، کی منش، 1362: 154)
نقطه مقابل چنین تصاویری، ریخت های جداکننده هستند. کار اصلی ریخت های جداکننده، واکنش علیه ریخت های حیوانی و دفاع از حیات و زندگی و محافظت از جسم و جان است. تمامی ابزارآلات و وسایلی که به نوعی باعث محافظت در برابر خطرات است، در این گروه جای می گیرند. واژگانی چون خنجر، تیر، توپ، تفنگ، خمپاره، تیغ، مسلسل، منجنیق، دشنه، جوشن، تانک، و افعالی چون خنجرزدن، شمشیرکشیدن، شلیک کردن، منفجر کردن، بنا به ماهیّت خود که متلاشی کننده هستند، در این دسته از تصاویر جای دارند. موارد زیر نمونه هایی از این گونه تصاویرند:
خروشنده رزمندگان در رهند
همه کفر سوز و خدای آگهند...
شود گلشن از خون ما گر تنت
سگان را برانیم از گلشنت
یکی زشت کفتار پیر پلید
همی خواست تا نو غزالی درید
کنون پنجه شیر مردان شیر
گلویش بخواهد فشردن دلیر
دلیران رزمنده جانشکار
ستیهندگان در تک و کارزار
نهنگان دریای اسلام و نور
عقابان اوج بلند غرور
همه شیر چنگال در جنگ خصم
نمایی دژم بیش در چنگ خصم
(شعر جنگ، موسوی گرمارودی، 1362: 201)
جمع دشمن تا به رگبار سلحشوران نشان دهد
ساز و برگ خصم کافر طعمه آتشفشان شد
انفجار و دود و آتش تا به اوج کهکشان شد
زین حماسه خطّه دشمن دیار خامشان شد
(شعر جنگ، آقاجانی، 1362: 19)
نکته قابل توجه در شعر جنگ این است که شاعران جنگ به واژگانی چون «لا» که رمز یگانگی و یکتایی و مرز جداکنندگی میان حق و باطل است، توجّه داشته اند. درنتیحه این گونه واژگان را باید در زیر مجموعه ریخت های جداکننده قرار داد. نمونه زیر از قیصر امین پور از جمله این موارد است:
لا بود که کشته و لا بود شهید
لا بود و الست را بلی بود شهید
با قامت واژگونه در خونش نیز
تصویر و تجسّمی زلا بود شهید
(امین پور، 1388: 439)
نکته قابل توجّه دیگر، رویارویی و تقابل این گونه تصاویر در برابر یکدیگر است که برخی شاعران جنگ بدان توجّه داشته اند و به خوبی چنین تصاویری را به نمایش گذاشته اند. نمونه زیر، تقابل تصاویر حیوانی و جداکننده را به خوبی نشان می دهد:
رو به ندارد تاب رویارویی شیر
خنجر زند از پشت و چون رهزن نشیند...
باید برید از کینه نای بوم پیکار
تا شاهباز صلح بر مأمن نشیند...
این لاشخور کفتار بی آزرم چون جغد
در رهگذر شب به صد شیون نشیند
(شعر جنگ، کی منش، 1362: 159)
چنانکه ملاحظه شد، تمامی مدارهای قطب منفی (ریخت های سقوطی، تاریکی، حیوانی) از یک سو و تمامی مدارهای قطب مثبت (ریخت های عروجی، تماشایی، جداکننده) از سویی دیگر به صورت هم شکل و زنجیره وار متّصلند. موج های مثبت و منفی هر مدار متضّاد (عروجی و سقوطی/تاریکی و تماشایی/حیوانی و جداکننده) نیز پیوسته در حال حرکتند و جریان های مثبت و منفی را رد و بدل می کنند. آقای علی عبّاسی در تحلیل و کارکرد صورت های «منظومه روزانه تخیّلات» می نویسد: «نمادهای عروج با یک حرکت عمودی و با ترک کردن قطب مخالف خود که همان مکان پایین (جایگاه شیطان، جای کثیف، بدبو، جهنم و...) است، سعی می کند به بالا (جایگاه خداوند یکتا یا بر اساس اسطوره ها جایگاه خدایان، مکانی تمیز، خوشبو، بهشت و ...) صعود کند که این صعود کردن، همیشه با نور که متعلّق به نمادهای تماشایی است، پیوند می خورد (در بلندی کوه ها به راحتی می توان نور خورشید را دید). به علاوه، این صعود و حرکت عمودی، به وسیله نمادهای جداکننده قوی تر می شود.»(عباسی، 1381: 11)
در یک دسته بندی کلی، علاوه بر آنچه بر اساس نظریه «ژیلبر دوران» در مورد شعر جنگ می توان بیان کرد، موارد دیگری را باید یادآور شد که در آن، صورت های متضاد یا قطب های منفی و مثبت مقابل یکدیگر قرار می گیرند. این قطب ها بیشتر در آرایه های بیانی و یا خانواده نظام واژگانی جنگ مشاهده می شود. به بیان دقیق تر، اضافه های تشبیهی، استعاره های مصرّحه، کنایات، شخصیّت های تاریخی و برخی از واژگان، بارهای مثبت و منفی قطب های متضاد را به سوی همدیگر پرتاب می کنند. در ادامه، به ذکر نمونه های قطب های منفی و مثبت در بیان ادبی می پردازیم:

6- قطب های متضاد در اضافه های تشبیهی

از لحاظ بسامد، اضافه های تشبیهی کاربرد نسبتاً بالایی دارند و شاعران به خوبی از ماهیّت دو قطبی بودن آنها سود جسته اند. ترکیباتی از جمله: شاهباز صلح، نیل حقیقت، صبح آزادی، زنجیر وحدت، غنچه خنده، خوشه عشق، گلاب اشک، گوهر آزادی، گوهر ایمان، تیغ همّت، صبح ظفر، دریای فتح، دریای ظفر، بادیه عشق، چشمه ایمان، قایق عشق، لوح عشق، گل فتح، معراج یقین، چشمه یقین و دژ نصر من الله، در زیر مجموعه قطب های مثبت قرار می گیرند. در مقابل این موارد، ترکیباتی مانند کشور شب، بوم پیکار، دیو استعمار، دریای استبداد، طوفان مرگ، زنجیر رنج، موج توطئه، تجارت بیداد، بانک نفاق، دام کفر، آتش جهل، منجنیق فتنه، دشت فتنه، ابر بلا، باران کینه، سیل فتنه، سیل حادثه، آتش کین، عفریت مرگ و خیزابه آتش در سوی دیگر قرار می گیرند. در ادامه به پاره ای از این موارد اشاره می کنیم:

شواهد قطب مثبت

نگار من گُل فتح از دیار عشق دمید
شکوفه زینت تن گشت شاخساران را
(شعر جنگ، وحیدی، 1362: 212)
بانگ تکبیر شما مژده فتحی است قریب
تا دژ نصر من الله بود سنگرتان
(شعر جنگ، حسینی، 1362: 65)
سنگ سنگ کوچه هایت را/برگ برگ نخل های ساحل اروند رودت را/با گلاب اشک می شوییم.(شعر جنگ، صابری، 1362: 119)

شواهد قطب منفی

به بارش آمد در باغ و راغ ابر بلا
به جنبش آمد در دشت فتنه کوه خطر
(شعر جنگ، کی منش، 1362: 153)
از منجنیق فتنه هر شب تا سحرگاه
باران آتش ببارد آن دژخیم خودخواه
(شعر جنگ، سبزواری، 1362: 91)
در این خیزابه های آتش و خون
به شوق کربلا ره می سپارد
(ثابت محمودی، 1368: 68)

7- قطب های متضاد در استعاره های مصرّحه

ارائه تصاویری از شکل های حیوانی در قالب استعاره های مصرّحه، یکی دیگر از شگردهای شعری شاعران جنگ است. این تصاویر نیز ماهیّتی دو قطبی دارند و ویژگی ها و خصلت های خوب و بد را نشان می دهند. با نمایش شاخصه های مثبت و منفی تصاویر حیوانی، به ماهیّت این گونه تصاویر پی می بریم:

شواهد قطب مثبت

نهنگان دریای اسلام و نور
عقابان اوج بلند غرور
(شعر جنگ، موسوی گرمارودی، 1362: 201)
«نهنگان» و «عقابان» استعاره از دلاوران و سلحشوران است.
ما از تبار پاک هابیل زمانیم
امروز می جنگیم تا فردا بمانیم
(شعر جنگ، موسوی گرمارودی، 1362: 196)
«هابیل زمان» استعاره از «امام خمینی»(ره) است.
پیام داد به ما باغبان پیر از مهر
که نخل مهر شود پر ز برگ و بار امسال
(شعر جنگ، قدسی، 1362: 140)
«باغبان پیر» استعاره از «امام خمینی»(ره) است.
از خون ستاره های گردون
شد گونه خاک پرّ گلگون...
فریاد ستاره های شبگرد
پیچید در این سپهر وارون...
سردار بزرگ خلق بیدار
در سنگر آفتاب اکنون
(شعر جنگ، مردانی، 1362: 183)
«ستاره های گردون» و «ستاره های شبگرد» استعاره از دلاوران دوران جنگ و «سردار بزرگ خلق» امام خمینی(ره) است.

شواهد قطب منفی

یکی زشت کفتار پیر پلید
همی خواست تا نو غزالی درید
(شعر جنگ، موسوی گرمارودی، 1362: 201)
«زشت کفتار پیر پلید» استعاره از «صّدام» است.
این لاشخور کفتار بی آزرم چون جغد
در رهگذار شب به صد شیون نشیند
آن روز نزدیک است کز خشم الهی
صدّامیان را شعله در خرمن نشیند
دست عدالت ز آستین حق درآید
این دیو را چون حلقه در گردن نشیند
(شعر جنگ، کی منش، 1362: 160)
«لاشخور کفتار بی آزرم» و «دیو» استعاره از «صدام» است.
چشم گشا ابرهه در گِل نشست
نور فلق ظلمت باطل شکست
(شعر جنگ، کاشانی، 1362: 149)
«ابرهه استعاره از صدام است.»
و او می دانست/که اتّحاد شیاطین/جداگر نهانی ملّت ها/نگونگر نظام هویت هاست.
(شعر جنگ، صفارزاده، 1362: 129)
«شیاطین» استعاره از کشورهای مخالف ایران است.

8- قطب های متضاد در شخصیّت پردازی

گاه شاعران با ذکر شخصیّت های محبوب یا منفور تاریخی و قرار دادن آنها در مقابل یکدیگر، ارتباط بین قطب های متضادّ را برقرار کرده اند؛ شخصیّت هایی چون امام حسین(ع)، امام علی(ع)، زینب(س)، علی اصغر(ع)، عی اکبر(ع)، عبّاس(ع)، یوسف(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، ابراهیم(ع)، حمزه، مالک اشتر، هابیل، منصور حلّاج و امام خمینی (ره) در مقابل افرادی مانند ابرهه، صدّام، قابیل، یزید، تموچین، چنگیز، هند جگرخوار و ابوسفیان قرار گرفته اند و شاعران با ذکر گفتارها، رفتارها و کردارهای این شخصیّت ها، شاخصه های مثبت و منفی آنها را از یکدیگر متمایز کرده اند. نمونه های زیر از جمله این موارد است:
حلّاج ها سرخورده اند اینجا
مختار مردان مرده اند اینجا
(قزوه، 1369: 42)
ای پرچم ارغوانی خون حسین
بر بام جهان در اهتزارت بینم
(حسینی، 1368: 166)
فصل دیگر می گشایند از کتاب کربلا
عشق را با جوهر خون نقش دیگر
(شاهرخی، 1367: 46)
امروز پیکار یزیدی و حسینی است
در کربلای ما حسین ما خمینی است
(شعر جنگ، موسوی گرمارودی، 1362: 198)
خداوندا چه دامنگیر خاکی
شهیدستان آزادی مگر داشت
که چون بالای اکبر غرقه در خون
عزیزانی در آغوش پدر داشت
(شعر جنگ، اوستا، 1362: 39)
از مادران این شمع های اشک آجین
این قهرمانان بزرگ زینب آیین
(شعر جنگ، کاشانی، 1362: 144)
به یک کرشمه شیرین داد، چون فرهاد
هزار تیشه بر اندیشه ستم زده ایم...
تبر به دست گرفتیم و همچو ابراهیم
به عزم دفع ستم، بر سر صنم زده ایم
(شعر جنگ، رحمدل، 1362: 111)
حلّاج و دار معراج، خونین ترین حماسه است
ای خیل نابکاران،این قوم سربدار است
(رک اکبری، 1377: 308)
به دوش پرچم توحید، استوار چو کوه
چو شیر بیشه ی ایجاد، حیدر صفدر...
همه چو حمزه به نخجیر کفر همچون شیر
همه به عرصه پیکار مالک اشتر
(شعر جنگ، کی منش، 1362: 155)
مسیح وار دمیدیم بر مزار امید
لهیب صاعقه بر هستی عدم زده ایم
(شعر جنگ، رحمدل، 1362: 77)

9- قطب های متضاد در واژگان

کلمات یا واژگان، عناصر اصلی و پایه های اساسی شعر را شکل می دهند. شاعران پایداری بر اساس مضامین و مفاهیم شعر جنگ، خانواده ای نظام مند و قدرتمند با معانی عالی و متعالی تنظیم کرده اند و در روابط منسجم نظام خانوادگی این واژگان، به تصویرسازی در اشعارشان پرداخته اند. در ادامه به مواردی از آن اشاره می کنیم:

شواهد نظام خانوادگی واژگان روشن(قطب مثبت)

مانند: ایمان، آزادی، وحدت، اتّحاد، ظفر، شهادت، شهید، شوق، همّت، فتح، عطر، عشق، ایثار، معراج، یقین، روح، صداقت، اسلام، قرآن، سوره، آیه، صلابت، نجابت، زلال، اشک، وضو، غسل، جهاد، رکعت، نیّت، تکبیر، محراب، تیمّم، نماز، دعا، زیارت، نور، شهاب، توحید:
زیباترین تبلور توحیدی/و مثل سوره «توحید» ما را به یاد پاک خدا می اندازی (شعر جنگ، حجازی، 1362: 58)
ای معتکف در سنگر اخلاص و ایمان
آنجا چه زیباتازه کردی عهد و پیمان
(شعر جنگ، کاشانی، 1362: 141)

شواهد نظام خانوادگی واژگان تاریک (قطب منفی)

مانند: تابوت، دوزخ، آتش، دود، مرگ، اربعین، ظالم، نفاق، حقارت، کینه، رنج، بیداد، کافور، گور، جهنّم، عزا، ویرانی، کفر، قتلگاه، خیانت، ضلالت، باطل، ویران، بعثی، زخم، درد، خروش، غریب، منافق، دشمن، خائن، خون، جیغ:
هر شب تمام ما/با چشم های زل زده می بینیم/عفریت مرگ را/کابوس آشنای شب کودکان شهر/هر شب لباس واقعه می پوشد/اینجا/هر شام خامشانه به خود گفتیم/ امشب/در خانه های خاکی خواب آلود/جیغ کدام مادر بیدارست/که در گلو نیامده می خشکد؟
(شعرجنگ، امین پور، 1362: 34)(7)(رک نمودار شماره 3)

نتیجه گیری

دگرگونی ها در هر دوره تاریخی، بی گمان تأثیرات بسزایی در ساختار هنر و ماهیّت ادبیّات دارد. در این گفتار بر آن بودیم تا با تکیه بر الگوی ساختاری «ژیلبر دوران» روند کلّی خلاقیّت، فردیّت، ماهیّت، حقیقت و اصالت صحنه های گوناگون عرصه دفاع مقدس را نشان دهیم و خاستگاه و گذرگاه آن را مشخص کنیم. شاید این نکته درست باشد که گفته اند: «زبان فعّال ترین خدمتگزار تخیّل است زیرا تخیّل خود بر اثر نیازمندی هایش آن را به وجود می آورد و حال آنکه ادوات هنرهای دیگر در عالم خارج، مستقل از هنرمند وجود دارند و موضع آنها در عالم خارج، تأثیر آنها را به عنوان وسائل بیان بینش تخیّلی، محدود می سازد»(دیچز، 1369: 189). چنانکه ملاحظه شد، نگرش شاعران به ماهیّت شاعری و تصویرپردازی در دوران دفاع مقدّس، رنگ و بوی ویژه ای به خود گرفت و تصویرهای دو قطبی، برجسته ترین نوع تصاویر شعری شاعران پایداری را تشکیل می داد و این به نوبه خود، محصول دریافت های گوناگون شاعران شعر جنگ از محتوای ویژه آن، یعنی پیکار حق علیه باطل است؛ گویی تمام کلمات و تعبیرات در دایره واژگانی ذهن تصویرگران شعر جنگ به دو دسته تقسیم شده است: دسته واژگان پاک و اهورایی و دسته واژگان ناپاک و اهریمنی و این برگرفته از واقعیّت هشت سال دفاع در برابر دشمنان است. شعر جنگ دارای اهداف والای رستگاری و انسانیّت است و مفاهیم ارزشمند ایثار و جانبازی برای حفظ باور و عقیده و شهادت در راه حق، به خوبی در آن منعکس شده است. آنچه در مجموعه این اشعار به چشم می خورد، مجموعه واژگان، تصاویر، تلمیحات، تشبیهات و سازه های خاص و مشخّصی است که در تصویرپردازی شاعران دخیل بوده و سبک تازه ای را به وجود آورده است. در پایان با اعتقاد به این مطلب که شعر نیز ابزاری است برای انتقال اندیشه و باور شاعر، پس به جرأت می توان گفت که شعر جنگ از خاستگاه اندیشه شاعرانی پدیدار شده است که مفاهیم و ارزش های هشت سال دفاع مقدّس در وجودشان ریشه دوانیده است. در نهایت باید گفت که با نگرش ژرف اندیشی بیشتر در بن مایه ها، قالب ها و محورهای افقی و عمودی شعر شاعران دوره پایداری، می توان به جنبه های کشف نشده و تازه ای دست یافت.

پی نوشت ها :

1. «ژیلبر دوران» فیلسوف، منتقد و نظریه پردازی است که بخش بزرگی از فعالیّت های خود را به موضوع «خیال» اختصاص داده است. مطالعات و پژوهش های این استاد که خود شاگرد باشلار، کربن و یونگ بوده، در نهایت به فعالیّت های متعدّدی از جمله تأسیس مرکزی برای پژوهش در باب«خیال» منتهی شده است. «استاد وی گاستون باشلار(ریاضی دان، فیزیک دان و فیلسوف فرانسوی)، پیشرفت علم را نتیجه شکّاکیّت و بهره گیری از «تخیّل» می دانست و در کتاب ها و مقاله های متعدّد به توصیف جنبه های مختلف این فکر پرداخت.»(صدری افشار، 1389: ذیل باشلار)«ژیلبر دوران» کوشیده است تا پیوند میان نگاه های ادبی، جامعه شناختی، فلسفی، عرفانی و تاریخی را با موضوع «رؤیا» بیابد. «دید جستجوگر وی که در هیچ نقطه ای-حتّی برای تفسیر نیز-متوقف نمی شود، تمامی این نگاه ها را به چالش می کشد و پرسش هایی نوین در باب کلیشه های موجود ارائه می دهد.»(اردو بازارچی، 1385: 43) آقای دکتر علی عبّاسی نخستین کسی است که در ایران به تبیین نظریه های «ژیلبر دوران» پرداخت و طیّ چند نشست و مقاله، آراء و الگوهای ساختاری او را معرفی کرد.
2. گاستون باشلار (1884-1962م) فیلسوف، دانشمند و نظریه پرداز ادبی فرانسوی بود که ابتدا در رشته ریاضیّات تحصیل کرد و از نظریه نسبیت اینشتین تأثیر پذیرفت. پس از آن که به مطالعه فلسفه روی آورد. «وی مسلّمات محدود را به پرسش گرفت. در حوزه نقد ادبی اهتمام او عمدتاً صرف بسط و تدقیق مسئله تخیّل شده است. او بر آن بود که عناصری محدود به تخیّل آدمی جهت می دهد. مهم ترین کتاب های وی عبارتند از: ارزش استقرایی نسبت (1929)، روح علمی نوین (1934)، روانکاوی آتش (1938)، آب و رویاها (1942)، زمین و خیال پردازی های اراده (1946)، بوطیقای خیال پردازی (1960).» (رامین، فانی، سادات، 1389: ذیل باشلار)
3. هانری کربن (1903-1978م) اسلام شناس، ایران شناس و متفکّر فرانسوی بود که تحصیلات خود را در دانشگاه سوربن پاریس انجام داد. «تفکّر او مبتنی بر فلسفه نبوی و کشف عمق پیام الهی از طریق تأویل بود. برخی از آثار او عبارتند از: تخیّل خلّاق در عرفان ابن عربی، تصحیح مجموعه کامل مصنّفات شیخ اشراق سهروردی، ارض ملکوت.»(رامین، فانی، سادات، 1389: ذیل کربن)
4. کارل گوستاو یونگ (1874-1961م)، روانشناس سوئیسی، مؤسس مکتب تحلیلی روانشناسی بود. وی کارهای زیگموند فروید در زمینه روانکاوی را وسعت داد. «از جمله مهم ترین کارهای او، انتشار کتاب روانشناسی ناخودآگاهی (1912) بود که عدم وابستگی اش را به تعبیر تنگ و محدود جنسی فروید درباره زیستمایه (لیبیدو) اعلام کرد و همانندی های نزدیک میان اسطوره های باستان و خیال پردازی های روان پریشانه را نشان داد و انگیزه های ناخودآگاهی جمعی، متشکل از چیزهایی است که وی آنها را «کهن الگوها» یا «تصویرهای اولیّه» می نامید. اینها با تجربه هایی از قبیل رویارویی با مرگ یا انتخاب همسر متناظرند و خود را به صورت نمادین در دین ها، اسطوره ها، افسانه های پریان وخیال پردازی ها جلوه گر می سازند.»(رامین، فانی، سادات، 1389: ذیل یونگ)
5. بر اساس تعریف «ژیلبر دوران»، «منظومه یک ساختار کلی و عمومی است که در آن یک گروه از تصاویر از یک تخیّل مشترک و مشابه استفاده می کنند.»(عباسی، 1380: 81)
6. برای آگاهی بیشتر به دو مقاله ارزشمند آقای دکتر علی عبّاسی تحت عنوان «ژیلبر دوران؛ منظومه شبانه، منظومه روزانه» و «طبقه بندی تخیّلات ادبی بر اساس نقد ادبی جدید؛ روش ژیلبر دوران» مراجعه فرمایید.
7. در این مقاله بیشتر از کتاب «شعر جنگ»(گزیده بهترین اشعار شاعران جنگ) استفاده کرده ایم.



1. اکبری، منوچهر، 1377، نقد و تحلیل شعر دفاع مقدّس، چاپ دوم، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
2. امین پور، قیصر، 1388، مجموعه اشعار، تهران: مروارید.
3. اوستا، مهرداد، 1369، امام حماسه ای دیگر، چاپ سوم، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
4. پورنامداریان، تقی، 1375، رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی، چاپ چهارم، تهران: علمی و فرهنگی.
5. ثابت محمودی، سهیل، 1368، آیه های عشق، تهران: بسیج سپاه پاسداران.
6. حسینی، حسن، 1368، خامه خونین عشق، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
7.__، 1385، هم صدا با حلق اسماعیل، چاپ دوم، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
8. دیچز، دیوید، 1369، شیوه های نقد ادبی، چاپ دوم، ترجمه محمّدتقی(امیر) صدقیانی و غلامحسین یوسفی، تهران: انتشارات علمی.
9. رامین، محمّدعلی، کامران فانی و محمّدعلی سادات، 1389، دانشنامه دانش گستر، تهران: مؤسسه دانش گستر روز.
10. شاهرخی، محمود و عباس مشفق کاشانی، 1367، شعر جنگ؛ تهران: امیرکبیر.
11. شعر جنگ، 1362، تهران: وزارت ارشاد اسلامی.
12. شفیعی کدکنی، محمدرضا، 1378، صور خیال در شعر فارسی، چاپ هفتم، تهران: آگاه.
13. شمیسا، سیروس، 1381، بیان، چاپ نهم، تهران: فردوس.
14. صدری افشار، غلامحسین، نسرین حکمی و نسترن حکمی، 1389، فرهنگ اعلام، تهران: فرهنگ معاصر.
15. عبدالملکیان، محمّدرضا، 1366، ریشه در ابر، تهران: برگ.
16. فتوحی، محمود، 1386، بلاغت تصویر، تهران: سخن.
17. قزوه، علیرضا، 1369، از نخلستان تا خیابان، تهران: همراه.
18. مردانی، نصرالله، 1364، خون نامه خاک، تهران: کیهان.

1. اردو بازارچی، نازنین، 1385، رویا و معنویت، نشریه علمی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، ش 9، صص 15-18.
2. عبّاسی، علی(1380)، ژیلبر دوران؛ منظومه شبانه، منظومه روزانه، نشریه کتاب ماه کودک و نوجوان، مرداد ماه، صص 45-55.
3. عبّاسی، علی(1380)، طبقه بندی تخیّلات ادبی بر اساس نقد جدید، نشریه نافه، سال اول، ش 11 و 12 و سال دوم ش 13 و 14.
منبع : دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.